هفت عدد مقدسی هست و دخترم 7 ماهه شد
دختر خوشمله مامان داری چه زود بزرگ میشیا امروز رفتیم برا چکاپ 7 ماهگی خدارو شکر دکتر راضی بود .البته خیلی وزن نگرفتی و دکتر گفت باید بیشتر وزن بگیره .
مامانی الان شما میتونی بچرخی/ که این چرخیدن داستان داره روز 13 فروردین92 ساعت 9:30 داشتیم با بابا حمید فیلم آب پریا ساخته خانم برومند میدیدیم و شما رو جیم پلیت بازی میکردی که یهو چرخیدی من و بابایی هم ذوق زده شروع کردیم دست سوت و هورااا کشیدن برای شما .عشق مامانی تعجب کردی که چی شده ما اینطور ذوق زده شدیم بعدشم من و بابا به همدیگه تبریک گفتیم به خاطر این واقعه بسیار مهم در زندگیمون وبسیار حس خوبی داشتیم و به سرحت(به زبون آنیتا )زنگ زدیم به خاله عاطفه و خاله هم از پشت تل برات کلی کامنت قربون صدقه ای رفت .پس شما در 5 ماه 25 روزگی فر خوردی بدون کمک و تقلب رسوندن.مرحله اولمرحله دوممرحله سومو در آخر مرحله چهارم.البته این عکس ها مربوط به نصف شب اون روزه که مامانی ازم گرفته
مامانی شما چند شب پیش گرسنه شده بودی منم گفتم تا داری نق نق میکنی برم یه خوراکی بخورم تا بتونم بهت شیر بدم تو این زمان که من نبودم بابا رو از خواب بیدار کردی بابا حمید بهت گفت چی شده دخترم مشکلت چیه و شمارو نشوند رو تخت خواب که با حالت شاکی بودن گفتی ماما ممه و داشتی چوقولی منو به بابا می کردی .
مامانی شما الان متوجه سفره غذا می شی و اگه بهت غذا ندیم شروع می کنی به آواز خوندن تا مجبور بشیم بهت غذا بدیم و بتونیم صدای تلوزیون رو بشنویم یعنی همچین صدای رسائی داری دخترم.
مامانی یکی از فانتزیهای زندگیت این هست که بری رو دل بابا حمید بشینی البته مامانی هم همراهیتون میکنه و با هم یا آواز بخونین من در این زمان این شکلیمیا اینکه تلوزیون ببینین. آسمان و بابا حمید در حال دیدن فوتبال
مامانی دندونات کاملا در اومده ولی نمیذاری عکس بگیرم و داره دندون نیشت در میاد که خیلی کلافه می شی بعض وقتایه روز.
مامانی عمه مریم برات دندونی پزونده دسش درد نکنه خوشمزه بودش انشالا همیشه سلامت باشه آوین جون هم شاد باشه
مامانی بیدار شدی .
تماس فرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت