15مهر1391
دخترک مامان .عزیز دل بابا .عشقه دوست داشتنیه مامان هدا و بابا حمید دیگه باید از تو دل مامان وسایلتو جمع کنی که جهان بزرگ و زیبا در انتظارت هست.چشمان منتظر من و بابا منتظر توست.جهانی پر از نور و رویا و موسیقی در انتظار به دنیا اومدنه تو هست.شما عشقی که دنیایه منو بابا حمیدو میخوای پر از لبخند بکنی.قربون اون صورت زیبات برم این اولین عکسی هست که ما از شما داریم اینجا دخترکم فقط 12 هفتته و دختر بند انگشتیه من بودی ولی الان تو دل مامان بزرگ شدی و کلی مامانی قلمبه شده .اینم دل مامان هدادر39هفته و1 روز
ببین چقده بزرگ شدی دخملک مامان.
خاله عاطفه هرروز زنگ میزنه بهم میگه نترکیدی .حقم داره چون در حد ترکیدن بزرگ شدم .مامانی شما الان 61کیلو شده و یعنی حسابی توپولی شده .
مامانی این نه ماهه که گذشت کلی شرمنده خاله هانیه شده چون تمام غذاهایه خوشمزه ای که تو من نوش جان کردیمو خواهریه گلم پزونده بود والبته دخمل آنیتا جونم که خواهرانه دوست داره و کمکون کرده.همین جا از وب تو ازشون تشکر میکنم .در ضمن کلی بابا جون و خاله عاطفه این چند وقت بهم رسیدن از اونا هم ممنون.شما یه خاله دیگه هم داری که در واقع خاله خودمه وقتی به دنیا بیای میفهی یه دنیا مهربونی یعنی چی چون تو وجود خاله معصوم جونم یه دنیامهربونی و لطفه.حالا نوبتی هم باشه نوبت بابا حمیدهست که با وجود کلی مشغله کاری به مامانی رسید از همه مهمتر آرامش خونه رو برام ایجاد کرد که منو شما ریلکس باشیم از بابا حمید تو و حمید عزیز خودم هم یه دنیاااااااااااااا ممنونم .